طبق معمول ... یه سمینار یا کنفرانسی در مورد مشکلات
و راه حل هایی در مورد خرمشهر تو جریان بود ...
هم حال می کردیم و هم دیداری از برو بچ ...
اون روز تصمیم گرفتم که یکی از همکارا رو با خودم ببرم ,
چون به ما توصیه شده بود که تا حد امکان تعداد شرکت کنندگان افزایش یابد.
کی بهتر از کریم ! خداییش آدم دلسوز و با معرفتیه ...
وقتی می رفتم توی سالن مث همیشه صندلیهای آخر رو انتخاب می کردم ...
حوصله فیلم , عکس و تبلیغات رو نداشتم بخاطر همین زیاد جلوی دوربینها آفتابی نمی شدم ...
اصولا مرد سایه بودم ...!
نیم ساعتی از ورودمون می گذشت , در بدو ورود دوستان رو ملاقات کردم و حالا ...
کریم خیلی مودبانه وبا حوصله پرسید :
چرا هر کی می ره پشت تریبون میگه مسئولان شهر باید به شهر رسیدگی کنن ,
مسئولان شهر مگه غیر از
فرماندار,
شهر دار,
شورای شهر,
ونماینده کس دیگه ای هم هست !؟؟
من که مشغول مکاتبه با دوست تازه اد شده , توی فیس بوک بودم ,
بدون اینکه سری بلند کنم به شوخی گفتم : عزیز من کریم !
شما رو میگن , شما مسئول رسیدگی به مشکلات شهری !
تو شلوغی جمعیت راه خودم رو باز کردم و بخاطر جلب توجه نکردن مقداری از راه روپیاده رفتم ...
نمی دونم این کریم چطوری ما رو غال گذاشت و با کی رفت !! ؟
نصف شب بود که خانمش زنگ زد و سراغ کریم رو گرفت ...
بیچاره خیال کرده با همفکری و همدردی میشه مشکل مردم رو حل کرد ,
حالا نمی دونم چرا موبایلشو خاموش کرده ؟ !!
ح ... موسوی فرد